اگر از طرفداران دنیای زیبای انیمه و فیلمهای استودیو جیبلی مانند قلعه متحرک هاول، همسایه من توتورو و شهر اشباح هستید، جدیدترین اثر فیلمساز معروف و دوستداشتنی اهل ژاپن، هایائو میازاکی برایتان دست تکان میدهد. پسرک و مرغ ماهیخوار آمده است تا بهکمک تصاویر زنده و رنگارنگ استودیو جیبلی باز هم یک ماجراجویی افسانهای را به نمایش بگذارد.
داستان پسرک و مرغ ماهیخوار (The boy and the heron) در میانهی جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد. میازاکی در سن ۸۲ سالگی با داستان مرموز پسری بازمیگردد که در میان جنگ و ترس بزرگ میشود؛ درست مثل زندگی خود او. سال ۱۹۴۴،میازاکی سه ساله همراه با خانوادهاش از توکیو به حومه شهر گریخت و تا شروع تحصیلات ابتدایی در آن جا ماند. پدر هایائوی کوچک در یک کارخانه ساخت هواپیماهای جنگی مشغول به کار بود و او در مصاحبههای خود بارها اشاره کرده است که اولین خاطرات کودکیاش با جنگ و ترس در هم آمیخته است.
ماهیتو ماکی، قهرمان پسرک و مرغ ماهیخوار، حدود ۱۰ سال پیش از هایائو میازاکی متولد شده است؛ اما بین زندگی آنها پیوندهای واضحی وجود دارد.
سه سال پس از آغاز جنگ جهانی دوم، مادر ماهیتو در بمباران بیمارستان توکیو میمیرد و میازاکی این رویداد را به شکلی نمادین به تصویر کشیده است؛ انگار که در یک کابوس تکراری دیده میشود. سال بعد ماهیتو با پدرش که کارگر کارخانهی ساخت هواپیمای جنگی است، به حومه شهر نقل مکان میکند.
ماهیتو خسته و جانبهلب است؛ به خصوص که در این خانهی جدید بین یک نامادری و گروهی از پیرزنهای پرسروصدا گیر افتاده است. تمام فکر و ذکر او این است که کاش میتوانست مادرش را نجات دهد و احساس پشیمانی، مرز بین تخیلات و زندگی واقعی قهرمان داستان را کمرنگ کرده است.
اینجاست که ماهیتو برای اولین بار با مرغ ماهیخوار خاکستری رنگی آشنا میشود و یک سفر عجیب و مبهم را آغاز میکند؛ سفری که پسرک و مرغ ماهیخوار را به یک قلمروی جادویی پر از پرندگان ترسناک میکشاند.
آنچه در ادامه میبینید یک ماجراجویی ناشیانه، پرتنش و جادویی است که گاهی مبهم و گاهی رعبآور میشود.
میازاکی این بار با یک سوال سراغمان آمده است
هایائو میازاکی در گفتوگویی به «اشتیاق جهانِ از دست رفته» اشاره کرده است که شبیه به نوستالژی نیست؛ چرا که حتی کودکان نیز آن را احساس میکنند: (کسانی که به کار انیمیشن میپیوندند، افرادی هستند که بیش از دیگران رویا میبینند و میخواهند این رویاها را به دیگران انتقال دهند.)
انسان گاهی مشتاق چیزی است که هرگز تجربه نکرده است؛ اما در ماورای واقعیت با آن احساس آشنایی دارد. ما در جهان رویاهایمان، دیگر آرزویی نداریم و فیلمهای میازاکی این بیقراری همراه با رهایی را خیلی دقیق به تصویر میکشد.
غم و اندوه ماهیتو، نمادی از اضطرابی است که کودکان در شرایط بحرانی تجربه میکنند؛ احساس طردشدگی از سوی بزرگسالانی که قرار بود ثبات را به زندگی برگردانند. در دنیای خیالی میازاکی، امنیت جایگاهی ندارد! فیلم قبل از بمباران هیروشیما و ناکازاکی است؛ اما باز هم ترس از نابودی جهان و وحشت تنهاتر شدن، آرامش ماهیتو را بهم زده است.
پسرک و مرغ ماهیخوار بیشتر از این که داستانی سرگرمکننده باشد، معمایی پیچیده است. شخصیتهای داستان بین جهانهای موازی در در رفتوآمد هستند، قهرمانهای جادویی فیلم درون خود آتشفشانی از خشم و هیاهو دارند، ارواح مرده با روح کودکانی ارتباط میگیرند که هنوز متولد نشدهاند و سرنوشت جهان در هالهای از ابهام، رقم میخورد.
عنوان ژاپنی این انیمه برگرفته از کتابی است که میازاکی از مادرش هدیه گرفته بود: چطور زندگی میکنی؟ این کتاب، زندگی پسر نوجوانی به نام کوپرو را روایت میکند که به تازگی پدرش را از دست داده است و سعی دارد با چالشهای پیشروی خود مواجه شود. نویسنده، داستان را با طرح همین سوال به پایان میرساند تا ما را از یک تماشاچی معمولی به یکی از اجزای داستان تبدیل کند.
در انیمهی پسرک و مرغ ماهیخوار نیز ماهیتو نسخهای از این کتاب را پیدا میکند و به یادداشتی برمیخورد که مادرش روی صفحه اول برای او نوشته بود. ماهیتو قبل از شروع سفر پرماجرای خود کتاب را میخواند و به یاد مادرش اشک میریزد.
پسرک و مرغ ماهیخوار درسی ساده را به مخاطب میآموزد:
هیچ قهرمانی نمیتواند بهتنهایی دنیا را نجات دهد و تمام تلاشهای خودخواهانهی ما محکوم به شکست است. بنابراین ماهیتو میفهمد که فقط با ترکیب کردن عشق و هنر میتواند بدون ترس یا خودخواهی به زندگی ادامه دهد.
حالا میازاکی را تصور کنید که چندین دهه زندگی هنری و شخصی را پشت سر گذاشته و آمده است تا یک سوال مهم را از شما بپرسد: چطور زندگی میکنی؟
پسرک و مرغ ماهیخوار تازهترین اثر مردی است که در ایستگاه پایانی به زندگی مینگرد.