علم، تکنولوژی و فرهنگ در جامعه مدرن رابطه ناگسستنی با یکدیگر دارند. به خصوص در دوران پایان جنگ سرد، رابطه بین نظامهای علمی، تکنولوژیکی و اجتماعی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار شده است و با بررسی آن مطالعات تکنولوژیکی با تأکید بیشتر بر زمینههای اجتماعی علم و تکنولوژی به تاریخ و فلسفه این زمینهها بستگی دارد. در این مطلب میخواهیم درباره نظریههای مهم انتقاد تکنولوژی صحبت کنیم که پروفسوری به نام فینبرگ مطرح کرده است.
معرفی نظریه فینبرگ در خصوص انتقاد تکنولوژی
در این خصوص پرسشهای متعددی مطرح شده است و پاسخ به این سوالات در میان صاحب نظران چالش برانگیز شده است. در سالهای اخیر سؤال به خصوصی در میان متخصصان این حوزه مطرح است که چه کسانی باید در تکنولوژی سهیم باشند. پروفسور اندره فینبرگ از جمله فیلسوفان معاصر است که به طور خاص تحقیقات خود را به مطالعات تکنولوژی و نظریههای انتقاد تکنولوژی اختصاص داده است. این مطالعات و پژوهشها با تأکید بر دگرگونی تکنولوژی با رویکردی دموکراتیک همراه است. پروفسور فینبرگ رساله دکتری خود را با عنوان گفتگوی نظریه انتقاد تکنولوژی و عمل به تحریر درآورده و در سال ۱۹۷۳ میلادی از آن دفاع کرده است. این تحریر در حال حاضر کرسی پژوهشی فلسفه انتقاد تکنولوژی در دانشگاه ارتباطات دانشگاه سیمون فرین و ونکوور کانادا است.
کتابهای فینبرگ و نظریه انتقاد تکنولوژی او
نظریه فینبرگ با عنوان نظریه انتقاد تکنولوژی در کتابی با همان نام در سال ۱۹۹۱ میلادی مطرح شده است. همچنین او نظریه خود را در کتابی با عنوان دگرگونی تکنولوژی در سال ۲۰۲۰ میلادی مجددا منتشر کرد که بیشتر از این طریق مشهور شد. پروفسور فینبرگ با انتشار کتابهای متعددی در این خصوص نظریه خود را تکمیل کرده است. از جمله کتابهای او میتوان به کتاب پرسش کردن از تکنولوژی در سال ۱۹۹۹ میلادی و کتاب تجدد و تکنولوژی اشاره کرد. او در کتاب اخیرش با نام اختراع دوباره اینترنت با رویکردی عمل گرایانه به صورت موردی در خصوص تکنولوژی اینترنت و دموکراتیکسازی آن مطالعه کرده و در این خصوص مقالهای منتشر کرده است. در این مقاله سرشت و روش ارتباط در عصر دیجیتال با اندیشه انتقاد تکنولوژی بررسی شده است. همچنین نامبرده در کنفرانسهای بین المللی متعددی شرکت کرده و در این سمینارها از ده تناقض نمای تکنولوژی نام برده است.
پروفسور فینبرگ از منتقدان شگردهای ارتباطی
قرن بیست و یکم است و معتقد است میتوان تکنولوژی را تحت سلطه انسان درآورد. از نظر وی با اتخاذ چهار رویکردی مطالعات فلسفی تکنولوژی قابل بررسی است که عبارتند از:
- ساخت گرایی هرمنوتیک
- تاریخ گرایی
- دموکراسی
- فرا نظریه تکنولوژی
ساخت گرایی هرمنوتیک
این نظریه که اولین نظریه در رابطه با انتقاد تکنولوژی فینبرگ است، حاصل عقلانیتی منحصر به فرد و ویژه نیست. بلکه ترکیبی از عوامل فنی و اجتماعی است. بررسی این عوامل حتما باید شامل روشهای مبتنی بر علم اجتماعی باشد. علاوه بر این تحقیقات در این زمینه شامل روشهای قابل ترجمه از علوم انسانی در معناکردن اشیای فنی و فعالیتهای مشارکتی در این عرصه میشود. اشیایی مانند خودرو یا تلویزیون در فرآیندهای اجتماعی که آغازگر تعاریف آن اشیا هستند معنا مییابد. به عبارت دیگر نقش خاصی که اجتماع انسانی به این اشیا اعطا میکند معنا میبخشد. تکنولوژی به خودی خود نمیتواند تعیین کننده برآیند فرآیندهای اجتماعی پیچیده باشد. یعنی تکنولوژی نمیتواند تعیین کند که از لین فرآیندهای اجتماعی خاص چه چیزی حاصل خواهد شد. فینبرگ در این نظریه انتقاد تکنولوژی تاکید میکند مطالعات تکنولوژی سهم خاصی در علوم انسانی دارد.
تاریخ گرایی
از نظر فینبرگ اتخاذ رویکرد تاریخ محورانه توماس کوول در تاریخ علم برای بررسی مطالعات تکنولوژی سودمند یوده است. به بیان او به جای توجه به پیشرفت تکنولوژی به ما آموخته شده است تا آن را یک فرآیند محتمل بداند که میتواند در جهات مختلف راهبردی شود. فینبرگ از این رویکرد در موضوعات مختلف و مهم تکنولوژی استفاده کرده است. مطالعات تاریخی نشان میدهد که افکار عمومی اثری عمیق به روی توسعه فنی خواهد گذاشت. فینبرگ در مطالعات خود در این نظریه انتقاد تکنولوژی به مسائل متنوع در ارتباط با فرض معارضه بین ایدئولوژی و تکنولوژی اشاره کرده است. آنچه فینبرگ از این معارضه دریافته است، این است که توسعه فنی از آنچه تا کنون متصور بودهایم به مراتب انعطافپذیرتر است و از قابلیتهای درونیسازی طرحهای عمومی در ارزشهای حمایتی جامعه برخوردار است.
انتقاد تکنولوژی و دموکراسی فنی
جامعه فنی به یک فضای عمومی دموکراتیک و حساس به امور فنی نیاز دارد. ولی با وجود چند مورد استثنا موضوعات فنی برای عموم مردم آنقدر جذابیت ندارد که بتوان برای آن جامعه رآی گیری عمومی انجام داد. با این وجود مردم محلی به پیشرفتهای فناوری که به آنها مربوط میشود واکنش و عکسالعمل نشان میدهند، مانند حوزههایی از قبیل محیط زیست. فینبرگ در این رابطه میگوید: «دگرگونیهایی که شاهد ظهور آرام و آهسته آنها در فضای عمومی جامعه هستیم تا حد زیادی به خاطر مشکل ناملموس و تکه تکه خود نادیده گرفته میشوند.»
فرا نظریه انتقاد تکنولوژی
تعاریف زیادی در فلسفه برای ماهیت تکنولوژی وجود دارد. تشخیص تفاوتهای خاص تکنولوژیهای جدید و تکنولوژیهای پیشامدرن نظر فیلسوفان معاصر را به خود جلب کرده است. از نظر فینبرگ این نظریه انتقاد تکنولوژی همه جانبه هستند و قادر به درک کامل پیچیدگی عینی خود نیستند. فینبرگ از دو سطح از ابزاریسازی خود نام میبرد و هشت جنبه مختلف این دو سطح را بررسی میکند.
انتقاد تکنولوژی پیشامدرن
در سطح اول تکنولوژی عینیتهای خود را با زمینهزدایی و دستکاری کردن آنها به آنها جسم میدهد و در سطح دوم با فراهم کردن آنها در ابعاد زیبایی شناختی و اخلاقی باعث میشوند اشیای فنی مجددا در زمینه قرار گیرند. در تکنولوژی پیشامدرن فقط به صورت تحلیلی تشخیص داده میشوند. اما با توسعه تکنولوژی مدرن به درجهای از نهادهای جداگانه تبدیل میشود.
طرح نظریه انتقاد تکنولوژی فینبرگ را قادر ساخت تا در ابعاد مهم نظریات اندیشمندانی مانند هایدگر، بورگمن و دیگران این نظریه را بررسی کند. نامبرده درباره نبش پژوهش در حوزه تکنولوژی میگوید: «مطالعات علم و تکنولوژی این قابلیت را دارد تا برای توسعه ایدهای مشابه به عقلانیت و فنی به کار گرفته شود.»