اگر پیگیر تبلیغات محیطی باشید، حتما ماجرای خامههای صورتی یادتان هست. خامههایی با برندهای مختلف که همه یک شکل و یک رنگ داشتند: صورتی! زیرا در ذهن مخاطب حک شده بود که این خامهها قدمت بالایی دارند و کیفیت خوبی هم دارند؛ بدون اینکه توجه کنند برای چه برندی است. در واقع برندهای زیادی با تکیه بر تصویری که از این محصول در ذهن مخاطبان نقش بسته بود، با همان بستهبندی و رنگ خامه صورتی را تولید کردند تا مخاطب هنگام خرید فقط به رنگ توجه کند و از نام برند گذر کند. این مصداق همان بازاریابی عصبی یا نورومارکتینگ است
بازاریابی عصبی کاربرد علوم اعصاب در تحقیقات بازاریابی تجاری برای مطالعه واکنشهای شناختی و حسی-حرکتی مصرفکنندگان به محرکهای خاص است که اغلب با احتمال خرید محصول یا خدمات توسط پیام بازاریابی مرتبط است. این نوع بازاریابی همهی عملیات بازاریابی است که با توجه به عملکرد مغز و علم عصب شناسی انجام میشود. هدف از بازاریابی عصبی انتقال بهتر پیامهای بازاریابی به دیگران و افزایش احتمال خرید توسط مخاطب است که باعث کاهش بودجه بازاریابی و تبلیغات میشود و همچنین هدف از آن جمعآوری دادههای تجربی با استفاده از تکنیکهای علم اعصاب برای درک بهتر رفتار مصرفکننده و توسعه کمپینها و محصولات بازاریابی موثرتر است.
کتاب رفتار مصرف کننده در ایران
بازاریابی عصبی چطور عمل میکند؟
مغز از سه بخش عمده تشکیل میشود که از نظر ساختار سلولی و عملکرد باهم متفاوت اند و بر فعالیت هم تاثیر میگذارند؛ همچنین فعالیت مغزی خاصی را نمیتوان به طور کامل را به یک بخش اختصاص داد.
مغزجدید
انجام کارهای پیچیده و تحلیلی وظیفهی این قسمت از مغز است. آموزش، تصمیمات منطقی و کارهای ارادی ما به واسطهی این بخش مغز فرماندهی میشود.
مغز میانی
در موارد احساسی بیشتر دخالت دارد و به دو بخش دیگر مغز اطلاعات حاصل را مخابره میکند.
مغز قدیم
عهده دار فعالیتهای اصلی ما برای حفظ بقاست و نکتهی بسیار مهم که در بازاریابی سنتی به آن توجه نمیشود این است که تصمیمات خرید ما اغلب با مغز قدیم انجام میشود.
در نتیجه همهی خریدهای ما احساسی تصمیمگیری میشود و با منطق توجیه میشود.
چطور مخاطب را از این راه به فروش ترغیب کنیم؟
همانطور که گفتیم، بخش زیادی از خریدهای ما بر اساس احساسات تصمیمگیری میشود. بنابراین یکی از برگهای برنده ما در جذب مخاطب، در همان لحظههای اولیه است. برخورد خوبی که با مشتری داریم و در ذهنش ماندگار میشود، عطر خوبی که در فضا پیچیده و مخصوص به برند ماست، رنگ متفاوتی که در حافظه تصویری مخاطب ثبت میشود و هزاران ایده و خلاقیت دیگری که از ذهن مخاطب پاک نمیشود و او را به یک مشتری وفادار تبدیل میکند. بنابراین در شرایطی که رقابت بسیار زیادی در بازاریابی حاکم است، با همین ایدههای به نظر ساده و تاثیرگذار میتوانیم چند قدم جلوتر باشیم.
4 کاربرد بازاریابی عصبی
از دید مخاطب به همهچیز نگاه کنید
ردگیری چشمی الگوی حرکتی مردمک چشم مشارکتکنندگان در آزمایشهای آیترکینگ (Eye Tracking) را اندازهگیری میکند. تکنولوژی ردگیری چشمی این امکان را به شما میدهد که از دید مشتریانتان به تبلیغ، محصول و فروشگاه خود نگاه کنید. به این صورت متوجه خواهید شد مشتریان به چه مواردی توجه دارند و الگوهای دیداری آنها در شرایط مختلف به چه صورت است.
فعالیت عصبی مغز مخاطبان را بررسی کنید
اگر بیشتر به دنبال آن هستید که ببینید افراد به چه چیزی فکر میکنند، بهتر است از تصویربرداری مغزی استفاده کنید. برای انجام اینکار به ابزارهای تخصصی و آشنایی با نحوه کار نرمافزارهای آنها نیاز خواهید داشت. مهمترین و پرکاربردترین این ابزارها FMRI و EEG هستند.
حواستان به میمیک صورتتان باشد
لازم نیست حتما به ذهن مشتریانتان نفوذ کنید تا از احساس آنها باخبر شوید، میتوانید از طریق حالت چهره آنها نیز اطلاعات زیادی نسبت به احساسی که دارند به دست آورید. در این موارد انواع ابراز هیجانات و احساسات کدگذاری میشوند و سپس واکنش مشارکتکنندگان براساس این کدگذاریها تشخیص داده میشوند.
از حواس پنجگانه غافل نشوید
بازاریابی حسی به نوعی از بازاریابی اطلاق میشود که حواس پنجگانه (بویایی، چشایی، لامسه، بینایی و شنوایی) را شامل میشود. هدف بازاریابی حسی تاثیرگذاری بر مخاطبان از طریق محرکهای حسی است. به همین آسانی که استشام بویی خاص میتواند افراد را ترغیب به خرید کند که نمونهی بارز آن در بازاریابی رستورانی به چشم میخورد. المانهای حسی اغلب منجر به ایجاد تجربهای دلپذیر در افراد میشوند که اگر به درستی چیده شده باشند منجر به اقدام عمل در افراد خواهند شد. تمام حواس پنجگانه بهعنوان محرکهای حسی عمل میکنند و کافی است دریابید این محرک به چه طریق میتوانند توجه مشتریان را به خود جلب کنند.